باسمه تعالي
« عدالت و ارزشهاي انساني در عصر جهاني شدن »
عدالت آرماني است كه تمام انسانها در تمام دورانها خواهان آن بودهاند. انسانها هميشه جهت تحقّق بخشيدن و رسيدن به اين آرزو كه غايت آمال بشر و نهايت خواستة عدالت خواهان است ، تلاش نموده و تا پاي جان كوشيدهاند. گسترش عدالت و اجراي آن به مفهوم ارزش گذاري به شخصيّت انسانها و كرامت بخشيدن به مرتبة والاي انساني است. چون انسان برترين آفريدههاي خداوند است ، با اجراي عدالت ميتوان ارزش و كرامت
او را ريشهدارتر كرد و مقام خليفه اللهي او را بر قامتش برازندهتر نشان داد.
حقوق انسان در اسلام از اين اصل بنيادين اعتقادي سرچشمه ميگيرد كه انسان در ذات خود دارندة كرامتي الهي و هم او خليفة خدا در زمين و جهان هستي است. انسان در برابر اين حقوق تعهّد و وظيفه دارد و در صورت پايبندي به آنها سزاوار پاداش ميشود و اگر به آنها پشت پا بزند در معرض كيفر الهي در دو سراي قرار ميگيرد. قرآن كريم در سورة اسراء آيه 70 در مورد كرامت انسان ميفرمايد : « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْنا هُمْ فِي الْبَرِّ و الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فضَّلْناهُمْ عَلي كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفضيلاً. »
« ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و ايشان را بر خشكي و دريا سوار كرديم (فرمانروايي داديم) و ايشان را از نعمتهاي پاكيزه روزي داديم و ايشان را بر بسياري از آنچه آفريدهايم برتري داديم. »
گرامي داشتن بني آدم از بين مخلوقات هم احسنالتقويم در جسم و پيكر
ظاهري است، هم استعداد عقلي و ادراكي براي كشف اسرار خلقت و شناخت خالق در حد امكان ، حمل در خشكي و دريا و روزي از طيّبات ، تفصيلي براي اين كرامت است.1
براي آنكه اين ارزش انساني حفظ شود ، خداوند پيامبران خود را فرستاده و كتابهاي خويش را نازل فرموده است تا مردم قسط و عدالت را بر پا دارند و براي بر پايي آن نياز به ايجاد نظامي است كه خود مظهر عدالت باشد و آن نظام عدالت گستر و قسط آفرين حكومت جهاني اسلام است كه در قرآن بدين گونه بيان شده : « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسُولَه و بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الَّذينِ كُلِّهِ وَ كَفي بِاللهِ شَهيداً »2.
« او خدايي است كه رسول خود محّمد (ص) را با قرآن و دين حق به عالم فرستاد تا او را بر همة اديان دنيا غالب گرداند و برحقيقت اين سخن گواهي خدا كافي است. »
اين حكومت نه تنها هدف غايي انسان است ، بلكه به عنوان الگوي واقعي براي سامان بخشيدن به وضع موجود و هدفي عيني كه ميتواند حركتهاي اجتماعي ما را جهت بخشد ، قابل مطالعه است. اگر چه تحقّق كامل اين آرمان جز به دست با كفايت بندة برگزيدة خدا حضرت وليالله الاعظم (عج) ميّسر نيست.
حضرت آيت الله خامنهاي رهبر معظّم انقلاب اسلامي در يكي از بيانات خود موضوع عدالت گستري و قسط آفريني را كه در روايات اسلامي ، به عنوان يكي از شاخصههاي مهمّ انقلاب مهدوي بدان اشاره شده ، بررسي كرده و توجّه به اين موضوع را در همة برنامههاي نظام اسلامي ضروري دانستهاند. ايشان فرمودند :
« نظام اسلامي ، نظام عدالت است ، شما كه آرزومند و مشتاق ظهور خورشيد مهدويّت در آخرالزمان هستيد و الان حدود هزار و دويست سال است كه ملّت اسلام و شيعه در انتظار ظهور مهدي موعود (عج) است ، چه خصوصيّتي براي آن بزرگوار ذكر ميكنيد؟
« الَّذي يملاءُ الله به الارض قسطاً و عدلاً » نميگوييد كه « يملاءُ الله به الارض ديناً ». اين نكتة خيلي مهّمي است. چرا به اين نكته توجّه نميكنيم؟ اگر چه قسط و عدل متعلّق به دين است اما هزار سال است كه امّت اسلامي براي قسط و عدل دعا ميكند و اين نظام اسلامي كه به وجود آمده است ؛ اوّلين كارش اجراي قسط و عدل است.
قسط و عدل ، واجبترين كارهاست. ما رفاه را هم براي قسط و عدل ميخواهيم. كارهاي گوناگون ، مبارزه ، جنگ ، سازندگي و توسعه را براي قسط و عدل ميخواهيم. براي اين كه در جامعه عدالت برقرار شود ، همه بتوانند از خيرات جامعه استفاده بكنند و عدّهاي محروم و مظلوم واقع نشوند. در محيط قسط و عدل است كه انسانها ميتوانند رشد كنند ، به مقامات عالي بشري برسند و كمال انساني خود را به دست بياورند. قسط و عدل ، يك مقدّمة واجب براي كمال نهايي انسان است. چطور ميشود به اين قضيّه بياعتنايي كرد؟»3
يكي از مهمترين ويژگيهاي حكومت مهدي (عج) گسترش عدالت در همة شؤون زندگي بشر است ، مطابق حديث مشهوري كه به حدّ تواتر از شيعه و اهل سنّت نقل شده آن حضرت «…زمين را از عدل و داد لبريز ميكند پس از آنكه از ستم و بيداد لبريز شده باشد. »
عدالت مهدوي آن چنان فراگير و گسترده است كه حتّي به درون خانهها نيز نفوذ كرده و روابط خصوصي افراد خانواده را تحت تأثير قرار ميدهد ، كاري كه از عهدة هيچ نظام حقوقي برخاسته نيست ، چنانكه امام صادق (ع) در اين باره ميفرمايند : « به خدا سوگند مهدي (عج) عدالتش را تا آخرين زواياي خانههاي مردم وارد ميكند ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانهها ميشود. »
در روايت ديگري از امام باقر (ع) شمول دامنة عدالت آن حضرت چنين بيان شده است : « امام قائم ( اموال را ) برابر تقسيم ميكند و ميان (همة) مردم ، نيكوكار و بدكار ، به عدالت رفتار مينمايد. »
امام راحل در همين زمينه ميفرمايد : « قضيّة غيبت حضرت صاحب ، قضيّة مهّمي است كه به ما مسايلي ميفهماند ، مِن جمله براي يك همچو كار بزرگي كه در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا بشود ، در تمام بشر نبوده كسي الّا مهدي موعود (عج) كه خداي تبارك و تعالي او را ذخيره كرده است براي بشر. هر يك از انبيا كه آمدند ، براي اجراي عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه عدالت را در همة عالم اجرا بكنند ، لكن موفّق نشدند. حتّي رسول ختمي مرتبت (ص) كه براي اصلاح بشر آمده بود و براي اجراي عدالت و تربيت بشر آمده بود ، باز در زمان خودشان موفّق نشدند به اين معنا… وقتي كه ايشان ظهور كنند ، ان شاءالله خداوند تعجيل كند در ظهور او ، تمام بشر را از انحطاط بيرون ميآورد ، تمام كجيها را راست ميكند ، “ يَملاءُ الارضَ عَدلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ جوراً ”.
الان زمين ، و بعد از اين ، از اين هم بدتر شايد بشود ، پر از جور است ، تمام نفوسي
كه هستند انحرافات در آنهاست ، حتّي نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتي هست ولو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست ، در عقايد انحراف هست ، در اعمال انحراف هست
و در كارهايي هم كه بشر ميكند. انخرافاتي معلوم است و ايشان مأمورند براي اينكه تمام اين كجيها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعاً صدق بكند : « يَملاء الارضَ عَدلاً بَعْدَ ما مُلِئت جوراً »4.
آرمان تشكيل حكومتي عدل پرور و فضيلت گستر و تحقّق جامعهاي شرافت پرور و حق محور ، انديشمندان زيادي را به آن داشته كه به طرّاحي مدل آن شهر طلايي و مدنيّت مشعشع و ايدهآل بپردازند و جامعة بشري را بدان بشارت دهند يا براي نيل به آن تشويق كنند :
افلاطون نقشة “ اتوپيا ” را تهيه كرد.
ابونصر فارابي تابلوي “ مدينة فاضله ” را ترسيم كرد.
توماس كامپانّلا ماكت “ شهر آفتاب ” يا “ كشور خورشيدي ” را طرّاحي كرد.
تامس مور “ بهشت زميني ” را نويد داد.
و كارل ماركس “ جامعة بيطبقه ” را وعدهگاه آخرين منزل تاريخ دانست.
باري قاطبة انسانها كه فطرت تكامل جو و كمال طلبشان ، آنان را از وضع نامطلوب كنوني حاكم بر جوامع بشري گريزان ساخته ، به نيك شهري ميانديشند كه بستر مناسبي را براي شكوفايي گرايشهاي عميق فطري آدمي و رشد فضايل ناب انساني فراهم سازد. برخي از متفكّران براساس نظام ارزشي مورد نظرشان به توصيف آن نيز پرداختهاند ، امّا نكتة درخور توجّه و مسألة اساسي و حياتي اين است كه هيچ يك از ايشان ، راهكاري عملي و تضمين شده جهت برون رفت از حالت نابسامان مستقر و رسيدن به وضعيّت مطلوب ارايه نكردهاند.
در نمونههاي بنيادين در هر طرح پيشنهادي و سياست راهبردي براي نيل به تحوّل و دگرديسي همه جانبة نهادهاي مدني و ساختار جوامع كنوني و دستيابي به تمدّن بالندة آرماني ، « بحران ضمانت اجرايي » است. ريشة بحران اينجاست كه لازمة ايجاد حكومت و جامعة قسط پرور و حق محور ، برچيدن بساط ظلمهاي رسمي و غيررسمي و حق كُشيهاي قانوني و غيرقانوني و براندازي همة حاكميّتهاي جائرانه و ريشهكن كردن همة اقسام استعمار و استثمار واستخدام ( با مفهومي كه علاممه طباطبايي از واژة اخير اراده كردهاند ) و استكبار است.
اين ، يعني درگير شدن با تمامي موجوديّت و منافع ظالمان و قدرت پرستان و حقستيزان ، اين ، يعني نبردي تمام عيار با جبهة استكبار جهاني و ستيز با قدرت اهريمني نظام سلطةبين المللي5.
حكومت مهدوي دولتي جهاني است كه بر پاية عدالت بنا شده و دولت كريمهاي است كه كرامت انسان را مورد توجّه قرار داده و كرامت مداري اين دولت يعني عزّت اسلام و مسلمانان از يك سو و ذلّت صاحبان زور و تزوير از سوي ديگر از هدفهاي آن است. حكومت مهدوي دولتي حق مدار است كه نظرگاه آن گسترش حق و نابودي باطل است.
امام باقر (ع) ميفرمايد : « دولت ما آخرين دولت است و پيش از آن ، همة صاحبان قدرت و انديشه به حكومت ميرسند ، و علّت آن است كه وقتي شيوة حكومت ما را ديدند ، نگويند : اگر ما هم به حكومت ميرسيديم ، به شيوة اينان رفتار ميكرديم. » و نيز امام صادق (ع) ميفرمايد : « پيش از برقراري دولت ما همة گروهها به حكومت ميرسند و علّت اين تقدّم و تأخّر آن است تا كسي نگويد : اگرما هم به حكومت ميرسيديم ، به عدالت رفتار ميكرديم. پس از آن بر پا كنندة حق و عدالت قيام ميكند. »
از مجموع اين دو حديث چنين بر ميآيد كه علت تأخّر دولت امامت اتمام حجّت تاريخي و عملي است. بايد بشر به تجربه دريابد كه راه عدالت جز از طريق اهل بيت نميگذرد و برقراري عدالت جز به دست مردان عدالت پيشه و امامان معصوم ممكن نيست. تبيين اين حقيقت در گرو توجّه به اين سه امر است :
نخست- عدالت مهمترين نياز بشريّت است و امور ديگر فرعي و غير اصولياند. سامان يابي جامعة بشري تنها به برقراري عدل و داد است و بدون آن نظام زندگي اجتماعي از هم ميپاشد.
دوم- اجراي عدالت به مردان عادل نياز دارد. هر دستي توان عدالت گستري ندارد. عدالت گستري نيازمند مردان معصوم و دور از هرگونه هوا و هوس است؛زيرا آلودة هوس ، به هوس رفتار ميكنند ، نه به عدالت. آن كه به هوس رفتار ميكند پيرو هواي نفس خويش است ، توان اجراي عدالت را ندارد. به همين جهت ، در انديشة شيعي ما يكي از شرايط امامت ، «عصمت» است.
سوم- عدالت گستري به عدالت پذيري نياز دارد. بدون عدالت پذيري ، اجراي عدالت ممكن نيست. اگر امام عدالت گستر وجود داشته باشد ، ولي امّت عدالت پذير وجود نداشته باشد ، عمليات عدالت گستري با شكست روبرو ميشود.
با توجّه به اين سه امر ، ميتوان چنين گفت : چون عدالت مهمترين نياز بشريّت است ، خداوند هيچگاه زمين را بدون امام عدالت گستر نگذاشته است. البتّه از آنجاكه حاكميّت عدالت ، گذشته از وجود امام عدالت گستر ، به عدالت پذيري ملّت نيز نياز دارد ، پرسش اين است كه اگر توان پذيرش عدالت وجود نداشته باشد چه بايد كرد؟ اولين اقدام ، احتجاج قولي است. در اين مرحله بايد به روشنگري پرداخت و موقعيّت پيش آمده را توضيح و عاقبت ،
راه برگزيده شده را روشن ساخت تا حجّت وجود داشته باشد. اگر اين اقدام نتيجهاي نبخشد و مردم عدالت پذير نشوند ، نوبت به مرحلة دوم ميرسد كه « حجّت عملي » است. در اين مرحله مردم بايد آنچه را به آنها گفته شده است ، ولي نپذيرفتهاند ، در عمل ببينند. آنان بايد پس از روبرو شدن با بنبستها ، خود به تجربه دريابند كه براي تحقّق عدالت ، هيچ راهي جز راه امامت وجود ندارد. به بيان ديگر ، اگر بشر راه خود را از راه امامت جدا ساخت و به هشدارها واندرزهاي امامان گوش نداد ، به خود واگذار ميشود تا به آنچه درست ميپندارد، عمل كند و بپذيرد و در اين راه دريابد كه هيچ كدام كليد عدالت نيست. اگر بشر به تجربه درنيابد كه هيچ راهي به عدالت ختم نميشود و هيچ حاكمي ، توان اجراي عدالت را ندارد ، مدّعياني پيدا خواهد شد كه بگويند راه و روش و هدف ما هم همين است و بدينسان مردم را گمراه سازند. اگر هر صاحب عقيدهاي و هر گروهي آنچه را دارد ، بيان كند و به اجرا درآورد و در عمل ثابت شود كه توان اجراي عدالت را ندارد ، آنگاه وقتي دولت امامت شكل ميگيرد ، هيچ كس نميگويد اگر ما هم ميبوديم ، چنين ميكرديم و چنين ادّعايي خريداري نخواهد داشت.
اين مفهوم همان سخن امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است كه فرمودند بايد در عمل ثابت شود كه هيچ كس توان اجراي عدالت را ندارد تا پس از آن ، عدالت گستر واقعي ظهور كند و زمين را پر از عدل و داد سازد ، پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده است. در اين ميان اين درد جانكاه بر سينة بشر خواهد ماند كه ميشد اين آزمون و خطا انجام نشود و او بسيار زودتر از اين به عدالت دست يابد ، ولي چه ميشود كرد كه : « خود كرده را تدبير نيست ».
گفتني است اين سخن هرگز به معناي كنار گذاشتن هرگونه تلاش و كوشش براي برقراري عدالت در عصر غيبت نيست ؛ كه اين ، خود ، انديشهاي انحرافي و متعارض با خواستة ائمّه (ع) است. بلكه به اين معناست كه هيچ دولتي ، حتّي دولتي ديني نميتواند و نبايد ادّعا كند كه توان برقراري عدالت كامل را به طور مستقل و منهاي حاكميّت امام عصر (عج) دارد- بنابراين-چنانكه از سيرة قولي و عملي امام خميني (ره) نيز بر ميآيد-مسلمانان بايد در عصر غيبت هم خود عدالت گستري پيشه كنند و هم به تحقّق كامل عدالت به دست تواناي امام مهدي (عج) اميدوار باشند6
جهاني شده در منظر اسلامي يعني تحقّق حكومت عدل جهاني كه مقدّمة آن نبرد نهايي حق و باطل است و براي اين نبرد بايد جبهة حق را تقويت كرد و اين همان سخن امام خميني(ره) است كه «ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهيم كرد.» البتّه بايد توجّه داشت كه تقويت اين جبهه پيش از آن كه تقويت نظامي باشد ، تقويت فرهنگي و معنوي است ؛
زيرا اساس هويّت اين جبهه ، معنويّت است و مقصود اين است كه بايد حق و عدل را هر چه واضحتر و صيقليتر آشكار كرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزايش داد ؛ به گونهاي كه مردم بتوانند حكومت عدل را تحمّل كنند! خوب است به اين نكته توجّه كنيم كه حضرت مهدي (عج) بالاتر از حضرت علي (ع) نيست ؛ پس ويژگي مهّم حكومت عدل مهدي ، به فاعل آن بر نميگردد ؛ بلكه به قابل بر ميگردد ؛ يعني در زمان مهدي (عج) مردم به حدّي از بلوغ فكري رسيدهاند كه بتوانند حق را از باطل تشخيص دهند و تسليم دشمناني نشوند كه ميكوشند لباس باطل بر چهرة حق بپوشانند تا مردم را از آن رويگردان كنند و به جاي آن باطلي كه با حق مخلوط شده ، به خورد آنها بدهند ؛ امّا مردمي كه درك صحيح و معقولي از عدل ندارند ، حتّي حكومت علي (ع) نيز بر آنها تنگ ميآيد ؛ هر چند كه نميدانند ، به
تعبير اميرمؤمنان « مَنْ ضاقَ عَلَيه الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيه أَضْيَقُ » ( نهجالبلاغه ، خطبة 15 ).
بنابر اين كسي ميتواند واقعاً منتظر حكومت عدل باشد و آرزوي عدالت جهاني را در سر بپروراند كه خودش با عدل خو گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. كسي ميتواند منتظر عدل جهاني باشد كه عدل را دوست داشته باشد و كسي كه عدل را دوست داشته باشد ، در درجة اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و اين است كه گفتهاند : « منتظران مصلح ، خود ، بايد صالح باشد ». و اين مردمند كه به سطحي از درك و شعور ميرسند كه ميتوانند جبهة حق را از جبهة باطل تشخيص دهند و چنين است كه جكومت مهدي (عج) پيروز خواهد شد ، مردمي كه به تعبير اميرمؤمنان (ع) « حملوا بصائرهُم عَلي اَسيافهم »7.
عدالت روشنترين فراز قيام شكوهمند امام مهدي (عج) است. حديث مشهور پيامبر اسلام (ص) كه فرمود : « مهدي زمين را پر از عدل و قسط ميكند ، چنانكه از ظلم و جور پُر شده باشد » ، بارزترين نمونة اين مفهوم است.
به دليل سلطة هزاران سالة ظلم بر نظامهاي حكومتي جهان ، و تماس عيني مردم با مسايل اجتماعي ، مفهوم « عدالت » تاكنون بيش از همه ، در بُعد « عدالت اجتماعي » توضيح و بررسي شده است. در حالي كه « عدل » مفهومي آن چنان وسيع دارد كه جز در گسترة توحيد معني پيدا نميكند. توضيح اينكه ، عدالت را « قرار دادن هر شيئي در موضع خود معنا نمودهاند. بديهي است گسترش اين معني تا حدّي است كه رويارويي حق و باطل را در تمام تاريخ در بر ميگيرد ، كه قسط تنها گوشهاي از اين رويارويي در صحنة حقوق اجتماعي است.8
اسلام تنها بدان بسنده نكرده است كه حق انسان را براي زندگي ، آزادي و سلامت شخصيّت به رسميّت بشناسد ، بلكه بر پاية اصل خلافت و كرامت انسان و يا اتّكا به اين كه انسان خليفة خداوند و در داوري به حق در ميان مردم جانشين اوست ، پاسداري از اين آزادي و كرامت را وظيفهاي مقدّس براي فرد و جامعه دانسته است.
هر كس در ميان مردم به فرمانبري خداوند و حكم كردن به عدالت برخيزد همو خليفة خداوند است. اين انسان موجودي است كه خداوند او را در آسمان به اين گرامي داشته كه نامش در بارگاه جلال و ملأ اعلي ياد شود و آنگاه فرشتگان خود را نيز به سجدة او واداشته است. بنابراين هيچ جاي شگفت ندارد كه او را در زمين نيز بدان بهرهاي كه از خرد و اراده و نطق داده و به آن نيروها كه در عالم هستي به تسخير او در آورده وسرانجام به آن پيامهاي هدايت و كتابهاي آسماني كه بر او نازل كرده است گرامي بدارد.
طبراني روايت كرده است كه پيامبر (ص) فرمود : « در روز قيامت نزد خداوند هيچ چيز عزيزتر از آدميزاده نيست ». گفتند : اي پيامبر خدا ، و نه حتّي فرشتگان؟
فرمود : « و نه حتّي فرشتگان ، فرشتگان به سان خورشيد و ماه (بدانچه ميكنند) ناگزيرند ».
يكي از نتايج كرامت انسان حفظ حيات او از تجاوز ، خواه از سوي خود وي و خواه از سوي ديگران ، است : « انساني را كه خداوند ريختن خونش را حرام گردانيده است مكشيد مگر به حق » ، و « همديگر را مكشيد كه خداوند به شما مهربان است ». حرمت نهادن به انسان از نگرگاه اسلام ، به حفاظت از وي در برابر پديدارهايي چون گرسنگي و بيماري و آوارگي كه هستي او را تهديد ميكند و هم همچنين در برابر هر چه از قبيل بدگماني و تجسّس و غيبت و ديگر انواع ستم كه او را در معرض اهانت ، تمسخر و يا بردگي براي ديگران قرار ميدهد امكانپذير شده است. انسان به عنوان يك انسان و صرف نظر از ملّيت ، رنگ پوست و يا اعتماد و يا ديگر اعتبارات اجتماعي از كرامتي ويژه برخوردار است و اين كرامت با زنده و مردة او همراه است ؛ به ديگر سخن ، ذات انسان شايستة بزرگداشت و تكريم است ، خواه زنده باشد و خواه مرده. در حديث آمده است كه « جنازهاي را از كنار پيامبر (ص) عبور دادند و آن حضرت ايستاد. گفتند : اين جنازة يك يهودي است . فرمود :
« مگر انساني نبوده است؟ » تجاوز به انسان مرده همانند تجاوز به انسان زنده است.
انسان از نگرگاه اسلام برخوردار از برائت است مگر آن كه محكوم بودن وي از سوي نهاد قضايي اثبات شود.
همچنين از نگاه اسلام شكنجه مطلقاً حرام است و در حديث است كه « خداوند كساني را كه مردم را در دنيا ميآزارند ، در آخرت كيفر ميدهد. »
اسلام زندگي خصوصي افراد را در امان دانسته و از اين روي سوء ظن و بدگماني و تجسّس را حرام شمرده و خانه و سكونت گاه انسان را نيز حرمتي ويژه نهاده و فرموده است : « به خانهها در نياييد مگر آن كه شما را اجازه دهند. » اسلام هم چنين آبروي انسان را پاس داشته و در همين چهارچوب از پي جويي كاستيها و عيبها و ضعفهاي ديگران و از غيبت كردن آنان نهي فرموده و كيفر حد قذف را براي كساني كه متعرّض آبروي مردم ميشوند مقرّر داشته است.9
پس انساني كه اين گونه خداوند به او كرامت بخشيده و مورد تكريم است هرگز نبايد در معرض زور و ستم افراد ظالم و صاحبان جور و بيعدالتي قرار گيرد. اجراي عدل و داد در حكومت جهاني اسلام به منزلة ارزش گذاشتن به انسان و پاس داشتن كرامت اوست. در اين حكومت نظام ترجيح فقط برمبناي تقوا و پرهيزگاري و ابراز شايستگي انسانهاست نه بر پاية زور و زر. در اين حكومت شايسته سالاري و دارا بودن ضوابط مورد تأييد است نه روابط و احجاف و ايجاد رعب و سلطهگري.
عدالت در نظام جهاني اسلام ، فراگير ، گسترده و عميق است و به اين جهت ، جهاني شدن اسلامي، به تاريخ سراسر ظلم و جورِ جهان پايان ميدهد ؛ به ريشهكني ستمها و تبعيضها از جامعة بشري ميپردازد ، و نظام اجتماعي ، بر پاية مساوات و برابري مستقر ميكند. احاديث بسياري به اين موضوع ( عدالت در جامعة جهاني اسلام ) پرداختهاند. مانند : ابوسعيد خدري ( از محدّثان اهل سنّت ) از پيامبر (ص) نقل ميكند : « … شما را به ظهور مهدي بشارت ميدهم كه زمين را پر از عدالت ميكند ؛ همان گونه كه از جور و ستم پر شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضي ميشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم ميكند. كسي پرسيد : معناي تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود : به طور مساوي ميان مردم ؛ (سپس فرمود : و دلهاي پيروان محمّد (ص) را از بينيازي پر ميكند و عدالتش همه را فرا ميگيرد. »
علي عقبه از پدرش چنين نقل ميكند :
« هنگامي كه قائم قيام كند براساس عدالت حكم ميكند وظلم و جور در دوران او برچيده ، و راهها در پرتو وجودش امن و امان ميشود ، و زمين بركاتش را خارج ميسازد و هر حقّي به صاحبش ميرسد… و كسي موردي را براي انفاق و صدقه و كمك مالي نمييابد ؛ زيرا همة مؤمنان بينياز خواهند شد.10
اجراي عدالت به اندازهاي مورد توجّة حضرت علي (ع) كه وقتي از ايشان سؤال ميشود : « عدل بهتر است يا جود؟ » ميفرمايد :
« عدالت امور مربوطه را دقيق اجرا ميكند و بخشش ، امور را در هم ميريزد عدل حافظ عموم است وجود عملي خصوصي. بنابراين عدل اشرف و برتر از جود است.11 »
ويژگي بارز جهان شمولي فرج اسلامي ، اشاعة عدل و داد در عرصة جهاني است. كدامين عدالت ميتواند با وضعيّت انسانها متناسب باشد؟ دانشمندان پاسخهاي مختلفي را در طول تاريخ به اين پرسش دادهاند ؛ اما تاكنون هيچ اجماعي در اين باب شكل نگرفته است. با گذشت زمان ، نظريههاي گوناگون از عدالت نقض شده و انسانها دنبال ديدگاه جديدي رفتهاند. چنين تزلزل و ترديدي در مفهوم عدالت و چگونگي آن را در تاريخ بشري ميتوان يكي از زمينههاي اصلي ناكامي انسانها در دستيابي به عدالت دانست ؛ از اين رو ضرورت اراية مفهومي نهايي از عدالت به وسيلة منجي موعود كه با سرشت و ويژگي انسان تناسب داشته باشد ، يكي از كار ويژههاي اصلي منجي اسلامي است كه از اين طريق انسانها را از سرگرداني و ترديد در چيستي عدالت در ميآورد.
كار ويژة اصلي ديگر منجي ، گسترش عملي عدالت در عرصة جهاني است. چنين اقدامي طبق روايات اسلامي ، زماني صورت خواهد گرفت كه جهان را ظلم و بيداد فرا گرفته باشد. در چنين عصري است كه انسانها از بيعدالتي رنج ميبرند و همگي تشنه و از صميم وجود ، منتظر فراهم شدن عدالت در جهان هستند. چنين انتظاري ، گسترهاي جهاني دارد و نشان ميدهد كه بيعدالتي ، خاص يك منطقه نخواهد بود ؛ بلكه خصلتي فراگير دارد و نشان از جهان شمولي بيعدالتي در اين عصر است. چنين نكتهاي به شيوهاي نمادين از عصري سخن ميگويد كه انسانها در كنار هم قرار گرفتهاند و از وضعيّت يكديگر در جهان اطّلاع مستقيم دارند. در روزگاران گذشته به دليل فاصلة جغرافيايي ، وضعيّت گوناگوني در جوامع مختلف حاكم بود ؛ اما در عصر مشرف به ظهور ، چنين فاصلههايي كم اهميّت ميشود ؛ از اين رو ميتوان به گسترش ظلم و بيعدالتي در سراسر جهان حكم ، و تمام جهانيان را در انتظار فرج تصوّر كرد. به تناسب چنين بحراني است كه عدالت نيز گسترة جهاني مييابد. قرآن كريم عدالت را يكي از اهداف ارسال رُسل و انزال كتاب معرفي ميكند ( حديد (57) : 31 ) ؛ امّا اسلام در ايجاد و استقرار عدالت همواره با موانع جدّي از سوي طبقاتي كه قرآن آنان
را ملأ و مترف معرفي ميكند روبهرو است. عدالت خواست فطري و همگاني است ؛ اما اين امر فطري منافع طبقات زياده خواه و خود كامگان را به خطر انداخته ، در نتيجه ، آنان را در صف مقابل خود قرار ميدهد.
انديشة ليبراليسم از منظر عدالت اجتماعي با چالش جديدي روبهرو است. زيرا اصل اساسي ليبرال ، پذيرش نابرابري است و جهت ايجاد رقابت اقتصادي به تشويق نابرابري و ترويج آن ميپردازد.
دموكراسي ليبرال ، توسعة اقتصادي و رفاه اجتماعي را به ارمغان ميآورد ؛ امّا اين همه مواهب در اختيار تعدادي از انسانها و بخشي از جوامع بشري قرار دارد. افزايش رفاه اقتصادي و توسعة مادّي در پناه دموكراسي ليبرال كه به جهت بخشي صورت ميگيرد ، با افزايش بيعدالتي و فقر جمعيّت فراواني از بشر روبهرو خواهد بود. در چنين حالتي ، زمينههاي بهتر و مناسبي جهت استقرار عدالت اجتماعي در حوزة اسلامي ايجاد ميشود. از ويژگيهاي مهم و قابل توجّه حكومت جهاني اسلام با توسعه و رفاه اقتصادي عدالت محور است. اين جا عدالت اصل اساسي است كه رفاه و توسعه بر اساس آن استوار ميشود.
روزي كه مهدي موعود (عج) قيام كند ، به عدالت حكومت ميكند. در دوران حكومت او ، روي زمين از ستم اثري يافت نميشود ؛ راهها امن خواهد شد ؛ زمين بركات خود را خارج ميسازد ؛ هر حقّي به صاحبش برميگردد. و روي زمين پيرو هيچ ديني باقي نميماند ، مگر اين كه اسلام ميآورد و به ايمان اعتراف ميكند ( شيخ مفيد 1378 : ص 343 و 344 ).
مرحوم شهيد صدر در مورد ويژگيها و زمينههاي اين حكومت ميگويد : با مطالعات آيات و روايات معصومان به اين نكته ميرسيم كه فقط زماني پيام اسلام به صورت كامل تحقّق مييابد كه انديشة بلند حكومت جهاني اسلام تحقّق يابد. تمام غايتهاي دروغين و موهوم رخت بربندد ؛ آن گاه فقط اسلام ، دين حقيقي و بي بديل ، آيين همة مردم در شرق و غرب عالم شود ؛ بي عدالتي ، ظلم و نابرابري از بين برود و در مقابل ، عدالت و برابري ناموس آفرينش عالم ، سراسري جهان را فرا گيرد ؛ حاكميّت خلفاي الهي در جاي جاي عالم برقرار شود و نور هدايت الهي تابيدن گيرد و زمين از آنِ صالحان شود ( محمد باقر صدر ).
فرج اسلامي ويژگي فراگير و جهان شمول دارد و بر اين اساس ، تمام انسانها را در بر ميگيرد ، اين بدان جهت است كه خداوند دين خود را براي تمام انسانها ارزاني داشته و همه را به دين واحدي خوانده است. طبق تصريح قرآن ، دين نزد خداوند ، واحد و همان اسلام است. بر اين اساس ، فرج اسلامي نيز تمام انسانها را در بر خواهد گرفت. رفع ستم و گسترش عدالت و حكمت با پذيرش اسلام از سوي تمام مردم جهان محقّق خواهد شد. شايد بتوان نماد اقتداي مسيح به حضرت ، بخش عمدهاي از مردم جهان را در بر گيرد و بازگشت و اقتداي مسيح به حضرت ، خود تجلّي چنين وحدتي خواهد بود. امّت واحدة در تعبير قرآني به همين معنا است و خداوند از امّت واحدة الهي سخن گفته است كه در عصر ظهور كنار هم جمع خواهند شد.12
در دولت كريمة مهدوي و با جهاني شدن دين اسلام ، به كسي ظلمي نميرود. قامت خميدة عدالت با دست امام منتظر كه همان دست مشيّت قاهرة الهي است راست خواهد شد. آسايش و امنيّت همه جا را فرا ميگيرد. در عصر طلايي ظهور هر كس برحسب ميزان شايستگي خود از استحقاقهاي متناسب سود ميبرد. در اين عصر عدالت ، اين ميزان و ترازوي خداوند در زمين را هر كسي در مييابد و هر چيز سر جاي خود قرار ميگيرد. در هنگام جهاني شدن حكومت اسلامي هيچ چيز از محور عدل تجاوز نميكند ( اَلّا تَطْغوا فِي الميزانِ ) و جهان به لباس عافيت عدالت آراسته ميگردد و عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه ميگردد. چون گوهر هر انساني فطرتاً حق و عدل است و دوستدار عدالت و راه مستقيم ميباشد ، هنگامي كه ميبيند با اجراي عدالت ، به حريم ارزش و كرامتش كمترين لطمهاي وارد نميشود و همه چيز بسامان و در انتظام است ، در كمال آرامش و امنيّت روحي به انجام وظيفة انساني خود ميپردازد. چون به آن آرمان شهري كه آرزو و هدف او بوده است دست يافته و به آنچه كه انتظارش را ميكشيده ، رسيده است.
« منابع و مآخذ »
1- شفيعي سروستاني ، ابراهيم ، در انتظار موعود ، مؤسّسة فرهنگي موعود ، چاپ اوّل ، آذرماه 1376 .
2- سيدثامر هاشم العميدي ، در انتظار ققنوس ، ترجمه و تحقيق : مهدي عليزاده ، انتشارات مؤسّسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ، چاپ اوّل ، تابستان 1379 .
3- قبسات ، فصل نامة علمي ، ترويجي در حوزة دين پژوهشي – شمارة 33 –
سال نهم ، پاييز 1383 .
4- نشريّة اطّلاع رساني معارف ، شمارة 19 ، مهرماه 1383 .
5- جمعي از نويسندگان ، بقيَّهُالله ، نشر آفاق ، چاپ دوم ، پانزدهم شعبان 1403 .
6- غنوشي ، راشد ، آزاديهاي عمومي در حكومت اسلامي ، مترجم حسين صابري ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ اوّل 1381 .
7- نهجالبلاغه ، گردآوردنده مرحوم سيد رضي ، ترجمه و توضيح ، مصطفي زماني ، انتشارات پيام اسلامي ، زمستان 1361 .
8- استاد كمالي ( دزفولي ) ، سيدعلي ، قرآن و شعارها ، مؤسّسة فرهنگي ، انتشاراتي نور معرفت ، چاپ اوّل 1357 .
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
« عدالت و ارزشهاي انساني در عصر جهاني شدن »،
،
:: برچسبها:
« عدالت و ارزشهاي انساني در عصر جهاني شدن »,